سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوره118پادگان خاتمی
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • موضوعات وبلاگ من

  • درباره من
    دوره118پادگان خاتمی
  • لوگوی وبلاگ من
    دوره118پادگان خاتمی

  • اشتراک در خبرنامه

     


  • لینک دوستان من


    صهبا

  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده

  • آهنگ وبلاگ من


  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • سلامی گرم در اولین لحظات تابستان 87

    نویسنده: محمد سعیدمحمدی(یکشنبه 87/4/2 ساعت 1:2 صبح)

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام به بچه های قدیمی و جدید پادگان خاتمی خصوصا بر و بچه های دوره ی 118

    شاید الان نزدیک چند ماه و حتی بعضی از بچه ها یک سال  هست که از پایان خدمتشون میگذره...آقا تبریککککک

    شیرینیش پس چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    آهان اینو می خواستم بگم...

    بعد از مدت ها و بعد ملی کلنجار تونستم رمز فراموش شده ی وبلاگ رو به خاطر بیارم و مطلب جدیدی رو اینجا پست کنم .

    خواستم بگم پاتوق بچه های دوره 118 و بقیه هنوز به جای خودش هست و جای خالیشون اینجا بشدت حس میشه..

    امشب دیدم حتی تو همین ماه چند تا پست برامون کذاشتن و حتی بچه های دوره های جدید هم بهمون سر زدن و پیغام گذاشتن ..

    خواهشم اینه که دوستای خوبم اینجا رو فراموش نکنن و حالا که همه دوره هخای خدمتشون تموم شده با سر زدن به اینجا و پیغام گذاشتن خاطرات گذشتمون رو حفظ کنیم .

    به امید روزی که دوباره دور هم جمع بشیم و همدیگه رو از نزدیک ببینیم .

    خوش باشید

    اما فکر نکن یادم رفتااااااا ...من شیرینی می خوام

    راستی....

     

     

                      

                       مخلصیمممم



    نظرات دیگران ( )

  • دعوتنامه عمومی

    نویسنده: محمد سعیدمحمدی(یکشنبه 85/4/18 ساعت 6:41 عصر)

    به نام او , برای او و به سوی او....

     

     

     

    بچه های گل گروهان 12

    سلام به همه

    می خوام همتونو به یه مهمونی دعوت کنم

    از روز 5 شنبه 22 مهر تا شنبه 25 مهر ( شب ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها ) خونمون برنامه داریم که شب آخرش ختم به مولودی میشه .. ساعتش هم از ساعت 6 بعد از ظهر هستش تا نماز مغرب...

    این فرصت خیلی خوبیه که دوستای خوبم همگی یکبار دیگه دور هم جمع بشند ...راستی اگه برو بچ گروهان 11 و 13 رو هم ببینیم بد نیستاااا ! پس منتظرتون هستم .. آماده به پیششششششششش! حرکت!

    قربون شما ... حاجی  ( به قول اقای راسخی ...حاج آقا )

     

                              

     

    ادرس : خ ولی عصر – زغفرانیه – خ مقدس اردبیلی – جنب مسجد طالقانی – پلاک 63

    تلفن : 22414210

     

    راستی ...

     درگذشت سید جواد ذاکر رو تسلیت می گم ...

    خدا رحمتش کنه...

     



    نظرات دیگران ( )

  • همدردی با یکی از دوستان

    نویسنده: محمد سعیدمحمدی(دوشنبه 85/4/5 ساعت 9:43 عصر)

    سلام . همونطور که می دونید یکی از دوستان خوبمون آقای محمد جواد کاظمی در 2 روز آخر دوره ی آموزش دچار سانحه ای میشه و از ناحیه ی پا بشدت دچار آسیب میشه . طبق گفته های بچه ها در حال حاضر وضعیت مناسبی نداره علاوه بر اینکه دو انگشت ژای وی هم قطع شده و خیلی وضعیت روحی نامناسبی داره . از عزیزان دعوت میشه در صورت تمایل با ایشان تماس بگیرند و جویای حال شوند ..   شماره تلفن بیمارستان یزد : 0351-6260001 و داخلی 2314   در ضمن در صورت تماس سلام بنده رو هم خدمتشون برسونید .

     



    نظرات دیگران ( )

  • سرباز و دوستی

    نویسنده: محمد سعیدمحمدی(جمعه 85/4/2 ساعت 7:8 عصر)

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    سرباز و دوستی

     

    زمانی که اسم از دوستی برده می شود ذهن ها به سمت و سوی یک نوع از دوستی در عالم مادی جلب می شود که ظاهری ترین نوع دوستی بین انسان ها می باشد . حال چه دوستی بین انسان های هم جنس و یا چه بین دو جنس مخالف . اما مبحث صحبت ما دوستی و سرباز است که منظر دیدی متفاوت و مطلبی منحصر به خود می طلبد . شاید تا کنون خیلی به این بحث پرداخته نشده باشد و لذا پایگاه های جستجوی ایتنترنتی هم در این زمینه فقیر و بی مایه اند . اما به حول خدا تصمیم گرفتم به رقص قلم نه چندان هنرمندانه ی خود  چند جمله ای در این زمینه به صحنه ی نمایش درآورم .

     

    همان طور که گفته شد تعابیر ظاهری دوستی دارای محدودیت خاصی است چرا که به یک نوع ارتباط خاص بین انسان ها ختم می شود که البته اکثر این ارتباط ها در جای خود می تواند بسیار ارزشمند بوده و یا بالعکس انسان را به ورطه ی نابودی بکشاند بنابراین صحبت در این مورد فرسایش قلم بسیاری را می طلبد .

     

    اما دوستی تنها به این مورد ختم نمی شود . خصوصا مواقعی وجود دارد که دست انسان از دوستی های مورد نظرش کوتاه است و ناچار به طبیعت ذی شعور پناه می برد .

     

    در خاطرم است از رفتنم به پادگان یک هفته ای بیش نبود و در نمازخانه نشسته بودم . با عزیزی آشنا شدم که مدت زیادی با یکدیگر  همصحبت شدیم . از لحاظ عاطفی در حد بسیار بالایی بود و من هم هنوز در آن صحنه سر در گم و بلا تکلیف ...

    بعد از گله و شکایت او از بعضی انسان ها چیز عجیب و جالبی از وی شنیدم . گفت مدتی است که در این کویر خشک حوضی یافته ام که در وسط ان گلی روییده و من مدتی است با این گل هم صحبت شده ام . روز ها می روم و با او سخن می گویم و احساس آرامش می کنم .

     

    مدتها بعد با بزرگواری اشنا شدم که در آن محیط فاصل بین او و خانواده اش و جریانات روزمره ی گذشته اش به چیزهای عجیبی رسیده بود و با عالمی فراتر از عالم سکنی پیوند خورده بود و دوستی گزیده بود . شبها در آسمان کویر سیر می کرد و دلش را با ولی زمانش رفیق و همراه می کرد . با نگاه به پرچم سیاه یا اباعبدالله که در میان بیایان علم شده بود به وادی شهادت و کربلا راه می یافت و اشکانش با ناله ی دختر بچه ای دوستی می کرد .

     

    جوانمردی را دیدم که با یک شهید صیغه ی اخوت خوانده بود و بین آنها رابطه ی دوستی عجیبی برقرار بود . نیمه شبها به مزارش می رفت و ساعات شیرین خواب شبانه ی خود را نثار دوستی شان می کرد .

     

    هنرمندی را مشاهده کردم که ستارگان آسمان همدم او بودند و روزها را در انتظار شبها به سر می برد تا شب را در آغوش ستارگان به صبح رساند .

     

    شاعری را شناختم که در گرمای طاقت فرسای کویر با خورشید حرف می زد و به خاطر طلوع و غروب زیبایش ازار روزانه ی او را نادیده می گرفت و تازیانه ی سوزناک دوست را به جان و دل می خرید .

     

    و .. و .. و ...

    اینها نمونه ی کوچکی بود از دوستی های ماوراء حیطه ی معمول بین ما انسان ها .  اما جا دارد که به دوستی بین ادمها نیز نگاهی کرد و در دریای عمیق این نوع دوستی ابی بر تن زنیم و اندکی چشمان خود را باز تر کنیم .

     

    یک سرباز بعد از ورد به محیط پادگان ، بسته به نوع شرایط موجود و با توجه به روحیات خاص خود به نوعی ارتباط و دوستی نیازمند است تا بتواند ارامش و نیازهای روحی و عاطفی خود را تامین کند .  حال اگر در انتخاب نوع دوستی ها به تشخیص صحیحی برسد که خوشا به او و اما اگر اشتباه کند می تواند موجب لغزش های غیر قابل جبرانی شود .

     

    ما در مورد دوستی روایات و اندرزهای حکیمانه ی بسیاری داریم . یک دوست خوب و موفق می تواند انسان را به گونه ای دچار تحول کند که در زندگی انسان برای یک عمر ایجاد اثر کند . تنها یک بذر سالم که در زمین دوست کاشته شود درخت صمیمیت را روز به روز تنومند تر کرده و یاد و خاطر او را برای همیشه زنده نگه می دارد .

     

    تنها صحبتی که با دوستان سرباز خود دارم این است :

    رفقا ! مهمترین  چیزی که بعد از تجربه ی سختی ها در پادگان در خاطر ها می ماند دوستی ها و رفاقت هاست .

    چشمان اشک آلودی که در روز آخر بذر محبت را بیش از پیش در آغوش دوستان آبیاری می کند گواه این مطلب است . پس بیایید دفتر خاطرات خود و دوستانتان را به زیباترین ها بیارایید.

     

    محمد  سعیدمحمدی

    دوره 118 – یزد

     

    اگر دیدی چشمات داره از جا در میاد غصه نخور......به زودی عوضش می کنمم



    نظرات دیگران ( )

  • سلام دوستان

    نویسنده: محمد سعیدمحمدی(پنج شنبه 85/4/1 ساعت 12:25 عصر)

    سلام خدمت همه ی دوستان گلم که 2 ماه در کنار هم بودیم و بهترین لحظات رو در کنار هم به زیبایی سپری کردیم .

     

    خوبب... می بینم که ... الان رفتی تو خونه نشستی و داری نوشته های منو می خونی و این 2 ماه رو تو ذهنت مرور می کنی . خسته نباشی دلاورر ! این 2 ماه چطور بود ؟ خوش گذشت ؟ کی دونم که سختی کم نکشیدی . اما احتمالا با وجود آقای یاری و راسخی این 2 ماه به بهترین نحو گذشت .. ( چشمک )

    خوب ... دلم براتون بگه که ..

    من  تصمیم گرفتم یه وبلاگ برای بر و بچه های گروهان 12 از گردان 1 امام علی از دوره ی 118  ژادگان خاتمی یزد راه بندازم که یهگه برو بچ دور هم جمع بشن اما نه برای یکی 2 ماه ...بلکه همیشه بتونیم این جمع صمیمی و با صفا رو دور هم بیاریم و از دیدن حرفهای قشنگ دوستامون لذت ببریم و یاد خاطرات قشنگمون بیفتیم .

     

    از حالا به همه ی گروهان 12 ای ها افتتاح وبلاگ گروهان 12 دوره ی 118 رو تبریک میگم و ازشون می خوام که منو با نوشته های زیباشون در اداره ی این وبلاگ کمک کنن .

     

    منتظرم تا هر بار نوشته ی زیبای هرکدوم از شما رو دریافت کنم تا در صفحه ی اصلی این محیط قرار بدم . عکسهای قشنگتون هم به زودی ژس از اسکن و ویرایش در همین جا قرار می گیره .

    آدرس ایمیل منو هم که همه دارید ..

    یکیش اینه ...

    m_sm14@yahoo.com

    منتظرم ...

    قربونتون برم ..   بای



    نظرات دیگران ( )

  • افتتاح

    نویسنده: محمد سعیدمحمدی(پنج شنبه 85/3/25 ساعت 12:14 عصر)

    وبلاگ گروهان 12 دوره ی 118 پادگان آیت الله خاتمی یزد افتتاح شد



    نظرات دیگران ( )